به نام خدا
مرواریدی از دریای زبان لکی
تاریخ هزارو پانصد ساله ی کتابت مدون زبان لکی
قسمت یکم
در پهندشت تحقیق و در میان محققان ارایه سند و به عبارت بهتر ارجاع به رفرنس ؛ نه تنها بر قدرت کار محقق می افزاید بلکه مناقشه را تا حد ممکن می کاهد و نویسنده و محقق میتوانند سربلند از میدان تحقیق بیرون آیند. و به همین خاطر است که اهل تحقیق و تدقیق کم می نویسند ولی گزیده ؛ چه ؛ پرزدن کار خشت است و و لاف ؛ سخن چون در را می برازد.
در این روزگار که به مدد امکانات متعدد دنیای دیجیتال و رسانه های مختلف ؛ نوشتن و کسب اطلاعات برای هرکسی بسیار راحت و آسان شده؛ دیده شده هر آنکس که بهره ای از نوشتن دارد و خرده سهمی از فضل ؛ آسمان را به ریسمان گره میزند و در هر حوزه ای وارد می شود و با کپی پیست های متعدد در هر حوزه ای وارد میشود ؛ یک دم پزشک حاذقی چون پروفسور سمیعی می شود و سر از اتاق عمل در می آورد و دمی دگر پروفسور کردوانی جغرافیا دان برجسته و دیگر دم زبان شناسی می شود که لازار و همکلاسانشان را زیر سوال می برد.؟؟
این بلیه در بسیاری از جایها و پایگاهها همه را آزار میدهد و کسی هم از روی حیا و شرم چیزی نمیگوید و آنان نیز به خود نمی گویند : ای بابا دیشب در فلان گروه دم از سیاه چالهای فضایی زدم و امشب از نظریه اینشتین دفاع کردم و پریروز نظریه های زبانشناسی و استعاره های مفهومیه جانسون و لیکاف را نقد کردم و.... پای از کفش بزرگان بیرون بکشم و خودم باشم تا دیگران به کار خود برسند . و این موضوع ؛ مصیبت قرن است که در هر مبحثی همه متخصص همان بحث میشوند و خود پیداست که این مقوله نه تنها کار را بر متخصصان می آشوبد بلکه خروجی پریشانی خواهد داشت و عاقبتی متوهم. ادامه دارد
پایان قسمت اول
به نام خدا
مرواریدی از دریای زبان لکی
تاریخ هزارو پانصد ساله ی کتابت مدون زبان لکی
قسمت دوم
یکی از این حوزه ها که متاسفانه بسیار دست و پا گیر شده است حوزه ی تحقیقات مربوط به زبان و ادبیات زبان لکی – نه تاریخ و سکونت گاه - است که هر لک زبان عزیزی به صرف توانایی تکلم خود را اهل تفسیر و تحقیق در این حوزه میداند و اغلب نتیجه ی معکوس به بار می آورد.
همین افراد بدون دانستن روابط واژگانی و تاریخ تطور و مسایل ابتدایی زبان همه جا پای مینهند و دیگر گویشها را به باد سخره میگیرند و تحلیلهایی ارایه میدهند که بسیار شرم آور است. در این تحلیلها قدمت زبان لکی – نه واژه ها - را به بیش از سه و چهار هزار سال میرسانند و بعضا به پیش از خط میخی .
خوب این نظرات اگر از روی علم و سند باشد بسیار پسندیده و قابل ارایه است ولی هنگامی که برخاسته از تعصب یا شیفتگی به زبان باشد نتیجه ای به بار نمی آورد.
گروهی میگویند ما مادیم و زبان ما زبان ماد ها بوده و سی چهل هزار واژه داریم حال آنکه از مردمان ماد به عقیده ی محققین سه واژه فقط سه واژه ی سنگ و شاه و بزرگ برجای
مانده [1].
در بسیاری از موارد افراد به ظاهر محقق بدون آنکه به تاریخ ملل آشنا باشند تاریخ مدون زبان لکی را به پیش از داریوش کبیر میرسانند و نمیدانند که خود کورش کبیر هم الفبایی نداشته و از الفبای اکدی و سومری استفاده میکرده[2] ؛چگونه این نظرها پذیرفتنی است. بارها شنیده ایم که حب الشی یعمی و یصم یعنی دوست داشتن چیزی باعث کوری و کری میشود و اگر شی محبوب ایرادی داشته باشد دیده نمی شود و اگر کسی نصیحتی در آن باب داشته باشد شنیده نمیشود . همین امر باعث شده که حوزه های تخصصی با هم و در هم بیاشوبند و تاریخ دان و موسیقی شناس و جغرافی پرداز وارد عرصه ی زبانشناسی شوند و خروجی پریشانی تحویل جامعه داده شود .
حال در بسیاری از موارد این موضوع دامنگیر بسیاری از لک زبانهای عزیز شده که در دراز مدت از هدف دور می افتیم و به درخت مراد نمی رسیم . این نکته که تکواژه هایی یا کلماتی از زبان لکی در زبانهای اوستایی و پهلوی و پارتی و ایران باستان وجود دارد و محققین آنان را ارایه داده اند ولی اینکه زبانمان را از تاریخ پیشتر برانیم نیش خنده ی عقلا را در پی دارد. درست است یافته های تپه نورآباد دلفان به شش هزار سال میرسد[3] ولی این یافته هرگز دلیلی بر قدمت زبان لکی نیست اگر می بود داریوش کبیر نیازی به اکد و سومر و آرامی و ... نداشت و از همین زبان لکی استفاده می کرد.
این موضوع که کاسیها حدود پنج هزار سال پیش حوزه ی امروزی لرستان مرکزیتشان بوده و مازندران و گیلان و کردستان و مرکز ایران را در سیطره داشته اند[4] ولی هرگز دلیلی بر قدمت زبان لکی نیست. ادامه دارد. ادامه دارد
@shooridehlorestany
به نام خدا
مرواریدی از دریای زبان لکی
تاریخ هزارو پانصد ساله ی کتابت مدون زبان لکی
قسمت سوم
به عقیده ی نگارنده لزوما تاریخ ملل نمیتواند همانگونه که ابنیه و آثار برجا مانده گواه قدمت تاریخند زبان یا واژه های زبانی هم دیرینگی خود را ثابت کنند. همانگونه که یک کوزه ی یافته شده مربوط به عهد اشکانی بیانگر زبان آن عهد نمیباشد و بیانگر تاریخ آن حرفه است . پس نباید تاریخ ابنیه و اماکن را ملاکی برای قدمت زبان مردم سازنده ی آن کوزه دانست.
کسی نمیداند که حدود پنج هزار سال[5] پیش که آغاز نضج صنعت مفرغ در منطقه ی جغرافیایی لرستان بوده زبان مردم آن روزگاران چه بوده؟
ما هرگز نمیتوانیم وجود یک واژه را -مثلا تچر به معنای کاخ - در کتیبه ی بیستون را که امروز به صورت تجیر وارد ضرب المثلها ی زبان لکی هم شده دلیل لک زبان بودن داریوش و مردمان آن عهد بدانیم و بگوییم عبارت : تجیر شاه برین tajire shah berrin یعنی اوج مهارت در دزدی باز مانده ی زبان لکی آن عهد است.
مانباید معیار قضاوتمان را وجود ابدالهای واجی و تغییر آوایی بدانیم و به صرف ابدال حرف ها به ث یا س در زبان لکی ، در کلمات آهن و گاه و ماهی و میهن و پهن به صورت آسن و گاث و ماسی و پثن و .... بیاییم و فتوا صادر کنیم و بگوییم زبان پارتی ریشه در زبان لکی دارد؟؟؟؟؟
صد البته هویداست که هرگز تاریخ سیاسی یک ملت با تدوین زبانی آن نمیتواند همگاه باشد. همانگونه که فاصله ی تاریخ حضور زردشت در جامعه با کتابت آثار و کتب اوستایی او بیش از ششصد سال است و به دوره ساسانی میرسد . و نگارنده پیوسته بر خویش نهیب میزنم که مبادا در حوزه تحقیق نه در گستره ی خیال چیزی به خورد اهلش داده شود که از حقیقت دور شوند و دینی به گردنم افتد .همیشه بر خویش نهیب میزنم که چیزی را بنگارم که نزدیکترین به صحت باشد و از شائبه ی تعصب و دلبستگی به مایحب به دور باشد.
القصه اگر نگارنده - اعنی نفسی - اندک مطالعه ای در تحولات تاریخ تکوین و تدوین زبانها داشته باشم باید بین وجود واژه ها و آواهای ی یک زبان و تاریخ کتابت آن تفاوتی قایل شوم . همانگونه که اعراب با وجود تاریخ کهن زبانشان تا زمان مولی علی (ع) و ابوالاسود دوئلی بسیار ناقص بود و کم کم تکمیل شد هرچند در مباحث صرفی و نحویشان شذوذی وجود دارد.
به هرحال باید دانسته شود که تثبیت سیاسی و مدنی اقوام اصولا همزمان با تدوین مباحث زبانیشان نیست و این دو مقوله میتواند پیش و پسی داشته باشد . همانگونه که زبان دیگر مردمان جهان تا مرحله ی کتابت و تدوین الفبا و ووو هزاران سال را برخود دیده است . ادامه دارد
@shooridehlorestany
به نام خدا
مرواریدی از دریای زبان لکی
تاریخ هزارو پانصد ساله ی کتابت مدون زبان لکی
قسمت چهارم
با این مقدمه ی کوتاه میخواهم این موضوع را بیان دارم که کتابت و تدوین اصلی زبان لکی براساس منابع موجود و اسناد معتبر به قرنهای اول و دوم هجری میرسد هرچند وجود متقن واژهای این زبان و ادبیات تاپیش از این اسناد حتمی بوده و شکی در قدمت آن نیست.
نگارنده برای اثبات ادعای خویش به مطالب ذیل استناد می کند.
اهل تحقیق میدانند که نهضت و مبارزه برای کسب فتوایی در زمینه ی ترجمه قرآن کریم در صدر اسلام سالها به طول انجامید تا نهایتا علمای اسلام اجازه دادند که قرآن به زیور ترجمه به دیگر زبانها خاصه فارسی آراسته شود تا دیگر مسلمانان بتوانند با زبان غیر عربی هم از آیات الهی بهره ببرند.
در میان ترجمه های قرآن که در صدر اسلام به انجام رسیده و در دست ماست نسخه ای وجود دارد که مربوط به حوزه ادبی سیستان و بلوچستان است و بر اساس نظریه ی نسخه شناسان و زبان دانان ، کتابت آن به قرن دوم و سوم هجری میرسد . این نسخه بین اهل تحقیق به" قرآن قدس" مشهور است که به کوشش دکتر علی رواقی استاد بزرگوار خودم به بازار نشر وارد شده است.
این نسخه که جزء اولین ترجمه های قرآن در جهان اسلام است به علت وجود لغات و تعبیرات لکی گویی به زبان لکی ترجمه شده است . لغات فراوانی در این نسخه وجود دارد که هنوز در زبان لکی عینا استعمال عام دارند و پرکاربردند . هر خواننده ی لک زبانی با خواندن آن ترجمه تصور میکند دارد متنی را با زبان لکی مطالعه میکند . اما قبل از اینکه نمونه های موجود در این نسخه را ذکر کنم تذکر چند نکته لازم است که به محضر خوانندگان عزیز برسد.
الف : یک واژه سالها باید اجتماع انسانی عمر کند تا در جامعه ی زبانی و دستوری و کتابت جایی برای خود باز کند و سپس قاموسی شود
ب : واژهای لکی موجود و مکتوب در این نسخه بی شک پیشینه چند صد ساله ای قبل از کتابت را با خود دارند و اگر بگویم کتابت زبان لکی به قبل از اسلام میرسد گزافه نگفته ام .ولی چون سندی در دست ندارم بیم آن دارم که بگویند شرم باد این پیر را.
ج : به استناد این اوراق میتوان تاریخی متقن را برای زبان لکی تعیین کنیم که دیگران نتوانند در آن مقوله شبهه ایجاد کنند.
در پایان این مقدمه باید بگویم اگر کم و کاستی در بیان مطالب فوق و ذیل پیش آمده قطعا و قطعا ضعف دانش بنده بوده و نقد ها را می پذیرم و بر دیده ی منت مینهم .
ادامه دارد
@shooridehlorestany
به نام خدا
مرواریدی از دریای زبان لکی
تاریخ هزارو پانصد ساله ی کتابت مدون زبان لکی
قسمت پنجم
اما مستندات:
در این سند که حداقل تاریخ کتابتش به آغاز اسلام میرسد واژه هایی که در زبان لکی امروز کاربرد دارد ثبت و ضبط شده است و این کتابت بیانگر آن است که زبان لکی قدمتی دیرینه تر دارد ولی آغاز کتابت مدونش به این روزگار میرسد. به نمونه هایی اشاره میکنم.
آو aw آب
در زبان لکی آب را آو می گوییم و با توجه به سند زیر عمر این واژه به بیش از هزارو سیصد سال میرسد . بنگرید
در این ترجمه ذیل آیه ی 43 سوره مبارکه نسا ص 34 قرآن قدس معادل واژه ی آب که به قرینهی ذهنی در آیه نیامده و دم از تیمم زده واژه لکی " آو" را انتخاب کرده است.
فلم تجدوا فتیممواصعیدا طیبا
و اگر نیافتید آوی قصد کنید خاکی پاک را
پس دانسته میشود که این واژه چه قدمتی دارد.
پنهوم یا پنهام panh /a/om
در زبان لکی واژه ی پنهان را پنهوم می گویند و این واژه معادل لغت قرانی ( کتم ) قرار گرفته است .
آیه 235 از سوره مبارکه بقره
...او اکننتم فی انفسکم ..
و اگر پنهام کردید در نفسهای شما
این واژه هنوز در زبان لکی شاد و سرزنده است.
اور owr ابر
این واژه که با همین صورت و اندک تفاوتی هم در اوستا و هم در پهلوی وجود دارد هنوز در زبان لکی در اقصی نقاط ایران لک نشین کاملا کاربرد دارد و در این ترجمه ی هزار و سیصد سال پیش ذیل واژه ی سحاب آورده شده است.
آیه ی 12 سوره رعد ص153 قرآن قدس
و ینشی اسحاب الثقال
و ورآورد اورهای گرانبار
...ادامه دارد
@shooridehlorestany
به نام خدا
مرواریدی از دریای زبان لکی
تاریخ هزارو پانصد ساله ی کتابت مدون زبان لکی
قسمت ششم
سوز sawz سبز
یکی از واژه های زنده و پرکاربرد زبان لکی همین واژه ی سوز است که به معنای رنگ سبز و گیاه سبز و ... بکار می رود و بر اساس این سند که در برابر خضرا عربی بکار رفته به قدمتش پی برده می شود.
آیه 99 سوره انعام ص 75 قرآن قدس
فاخرجنا منه خضرا
بیرون آوردیم از آن سوزی
تپل tapal ساقه و ستبری سینه و دیوار
تپل یکی از عناصر واژگانی زنده ی زبان لکی است که کاملا پرکاربرد است و به گستره ی دیوار و سینه و صخره اطلاق می شود و حتی وجه تسمیه تپاله که نوعی سوخت زمستانی است به دلیل چسباندن به سینه و تپل دیوار برای خشک شدن به این نام مسمی شده است . در این سند تنه ی درخت خرما و گستره ی آن به تاپال یا تپل ترجمه شده است .
آیه 23 سوره مریم ص 194 قرآن قدس
فاجا المخاض الی جذع النخله
آمد اورا درد زادن بی تاپال خرما
به نام خدا
مرواریدی از دریای زبان لکی
تاریخ هزارو پانصد ساله ی کتابت مدون زبان لکی
قسمت هفتم
توه tava تباه و نابود و از بین رفته و هراسان و...
یکی از واژه های موجود در زبان لکی همین واژه توه است که معادل حبط عربی جای سازی شده است و این واژه بسیار کاربرد گسترده ای دارد.و افراد هرگاه از نابودی و هدر رفتن رنجش چیزی بگوید این واژه را بکار میبرد.
آیه ی 5 سوره مائده ص 50 قرآن قدس
حبط عمله
... توه شد عمل اوی ...
دروزن doweroozen دورغ زن ؛ کاذب دروغگو
در زبان لکی به افراد دروغگو دروزن می گویند و به اسقاط نون این واژه را از دروغ زن به دروزن بدل کرده اند و این واژه معادل مکذب بکار رفته است.
آیه ی 137 سوره آل عمران ص 21 قرآن قدس
[1] - ر.ک. تاریخ ایران باستان دکتر شیرین بیانی ص 73 و تاریخ زبان فارسی محسن ابوالقاسمی ص 15
[2] - تاریخ زبان فارسی محسن ابوالقاسمی ص 30
[3] - تاریخ ایران باستان دکتر شیرین بیانی ص 9